چکیده مطلب
عصرمفرغ شمال غرب ايران
آذربايجان غربي، بخش بسیار مهمی از شمال غرب ايران را تشکيل مي دهد. توجه به شمال غرب ايران بر اساس گزارشات کرپورتر، فلاندون و کست (54 – 1843م) آغاز شد. يانيق تپه يانيق تپه اي است تقريبا مدور به وسعت 8 هکتار و ارتفاع 16.5 متر از سطح زمين هاي پيرامون که در […]
مشروح مطلب
آذربايجان غربي، بخش بسیار مهمی از شمال غرب ايران را تشکيل مي دهد. توجه به شمال غرب ايران بر اساس گزارشات کرپورتر، فلاندون و کست (54 – 1843م) آغاز شد.
يانيق تپه
يانيق تپه اي است تقريبا مدور به وسعت 8 هکتار و ارتفاع 16.5 متر از سطح زمين هاي پيرامون که در شرق درياچه اروميه در 30 کيلومتري جنوب غربي شهر تبريز و حدود 5 کيلومتري غرب خسرو شهر واقع گرديده است.(Burny,1994) نام این فرهنگ ازتپه حفاری شده یانیق (سوخته) گرفته شده است.(طلائی6:1374) چارلز برني در سال 1958 محوطه مذکور را بررسي و در سال هاي 1964-1961 در سه فصل به کاوش در اين سايت مبادرت ورزيد. حفريات در اين تپه منجر به شناسايي توالي فرهنگي و استقراري از دوره نئولتيک جديد همزمان با حسنلو X ( دوره حاجي فيروز) يعني هزاره ششم قبل از ميلاد تا نيمه دوم هزاره اول قبل از ميلاد گرديد. (Burny,1994)
سفال عصر مفرغ قديم ( ماوراء قفقاز II ) در اين تپه عبارت بود از سفال دست ساز سياه، خاکستري داغدار با نقش کنده بر روي لبه و بدنه ظرف که درون آن با ماده سفيد رنگي پر شده است. فرم ظروف اين دوره کاسه هاي کم عمق و کاسه هاي مخروطي موسوم به دسته نخجوان مي باشد. همچنين خمره هاي گردن کوتاه، فنجان هاي دهان باز، خمره هاي ذخيره از ديگر فرم هاي رايج هستند (عمراني 1384: 40). در سبک ماورا قفقاز III و پايان يانيق نقش کنده حذف شده اما ساير خصوصيات سفال گري تداوم يافته است. (Burny,1994) در اين دوره کاربرد خمره ساده با خمير مايه شن ريز، خمره هاي کوچک با بدنه استونه اي افزايش يافته و ظروف بيشتر داراي دسته بر روي لبه و بعضا بر روي گردن هستند. شايد به دليل استفاده زياد از ظروف فلزي است که در اين دوره سفالگري نزول و ظروف بيشتر خشن به نظر مي رسند. (عمراني 1384: 41)
تپه توپراقلي
اين تپه در حدود 200 متري شرق روستاي کولا و در حاشيه رودخانه ايدوغموش در بخش مرکزي شهرستان ميانه از توابع استان آذربايجان شرقي واقع شده است. اين روستا در جنوب غربي شهر ميانه و به خط مستقيم در 25 کيلومتري آن واقع شده است. رودخانه ايدوغموش در جنوب محوطه باستاني توپراقلي جريان دارد که از کوهاي بلقيس سرچشمه گرفته و پس از عبور از قره آغاچ و پيوستن به روودخانه قرانقو در نهايت با پيوستن به رودخانه شهر چايي در شهر ميانه به رودخانه قزل اوزن متصل مي شود و به درياچه خزر مي ريزد.
در طي يک برنامه نجات بخشي هياتي به سرپرستي جواد قندگر به محل اعزام و شروع به کار نمودند. گمانه زني در توپراقلي دال بر تداوم سنت سفال گري و جريان فرهنگي مس سنگي جديد در منطقه بود که بيانگر تداوم و تسلسل دوره مس سنگي جديد تا عصر مفرغ قديم با توجه به تاريخگذاري دوره VIIc حسنلو به پايان هزاره چهارم قبل از ميلاد مي باشد. (عمراني 1384: 44)
گوي تپه
کميته اي از بخش انسان شناسي انجمن بريتانيا در سال 1931 شروع به کار کردند تا امکان پيش بردن حفاري را در شرق آناتولي مورد رسيدگي قرار دهند زيرا بر اساس مواد و اسناد يافت شده توسط باستان شناسان در کيليکيه اين محل داراي وجوه مشترک با تمدن هاي اژه (جزاير اژه) و شرق آن منطقه داشته است.
گوي تپه در سال 1936 توسط اورل اشتاين مورد شناسايي و گمانه زني قرار گرفت (واندنبرگ،1379). اين محوطه باستاني مجددا در سال 1948 به مدت شش هفته به وسيله برتون براون مورد کاوش و گمانه زني قرار گرفت.(Brown,1951) اين تپه که ساخت و سازهاي روستا بر روي آن قرار دارد داراي ابعاد تقريبي 455 متر شمالي – جنوبي و 600 متر از شرق به غرب مي باشد. منبع تامين آب استقرارهاي اين اثر چشمه اي در جنوب غربي محوطه است. برتون براون در سال 1948 پس از بازديدي از تپه در 8 نقطه اقدام به حفر گمانه آزمايشي در جهات مختلف کرده و در نتيجه آن هت دوره فرهنگي مشخص گرديده که از قديم به جدبد به عنوان دوره هاي K.M.N تا A مشخص گرديده است (Brown,1951). دروه سوم آن با نام دوره K معرف عصر مفرغ بوده و بر اساس داده هاي سفال خود به سه فاز K3. K2. K1 ت يممي گردد. با حفريات انجام شده در گمانه I ضخامت دوره استقرار عصر مفرغ بالغ بر 7 متر بود در نتيجه کاوش در اين تپه مقداري سفال سياه، خاکستری براق به دست آمد که داراي نقش کنده و دسته هاي معروف به نخجوان به فرم خمره هايي با گردن کوتاه و کاسه با بدنه کشيده و کم عمق يافت گرديد. (Brown,1951)
هفتوان تپه
هفتوان تپه در دشت سلماس در نزديکي حاشيه شمال غربي درياچه اروميه واقع شده است. اين اثر داراي ابعاد تقريبي 470×600 متر مي باشد. ارتفاع اين تپه از سطح زمين هاي اطراف تقريبا 27 متر مي باشد. چشمه اي واقع در جوار تپه منبع تامين آب استقرارهاي اثر را در گذشته تشکيل مي داده است. در طي حفرياتي که توسط چارلز برني در اين تپه صورت گرفت هشت دوره اصلي شناسايي گرديد که در مجموع تاريخي از عصر مفرغ قديم ( ماوراء قفقاز II) تا دوره ساساني را در بر مي گيرد. (عمراني 1384: 57)
گيجلر
تپه گيجلر تپه اي است بيضي شکل به ابعاد تقريبي 250×500 و ارتفاع 16 متر از سطح زمين هاي پيرامون که در کنار رودخانه نازلو چاي در دشت اروميه واقع گرديده است. در سال 1978-1977 ترانشه اي به ابعاد 9×5 متر توسط پکورلا مورد کاوش قرار گرفت که در نتيجه سه دوره اصلي شناسايي و با نام هاي دوره A ( عصر آهن) ، دوره B ( هزاره سوم قبل از ميلاد ) و دوره C ( هزاره چهارم قبل از ميلاد) نام گذاري گرديدند. در دوره B همزمان با عصر مفرغ قديم ضخامت آثار فرهنگي بالغ بر 11 متر بوده و هم افق با دوره K گوي تپه است. (Pelcorella and Salvini, 1984)
حسنلو
حسنلوبزرگ ترين محوطه ي باستاني دره رودگدار است وبه دشت سولدوز اشراف دارد.(صدرايي وعليون36:1388) در 50 کيلومتري جنوب شرقي درياچه اروميه قرار دارد و بدون ترديد يکي از مهم ترين محوطه هاي باستاني فلات ايران به شمار مي رود. نخستين کاوش هاي باستان شناسي در سال 1313 با نظارت وزارت فرهنگ وقت صورت گرفت و سپس در خلال سال هاي 1974-1956 حفريات اين تپه توسط گروه مشترک دانشگاه پنسيلوانيا آمريکا، مرکز باستان شناسي ايران و موزه هنرهاي متروپوليتن ادامه يافت. اين کاوش ها به سرپرستي دايسون انجام و در نتيجه آن شواهدي از دوره نوسنگي با سفال (حسنلو X ) تا دوره ايلخاني يافت گرديده است. پس از مطالعات بين دوره VIII حسنلو همزمان با پيزدلي ( عبيد و اروک قديم ) و حسنلوي VII که با ماوراء قفقاز II , III در حوزه اروميه شمالي و سلسله هاي قديم بين النهرين مرتبط است تداوم فرهنگي مشخص گرديد .دايسون بر اساس مطالعه مواد فرهنگي ترانشه X22 آثار عصر مفرغ قديم و ماوراء قفقاز را مورد بررسي قرار داد. (عمراني 1384: 61)
قلعه راوز
در سال 1978 م. به هنگام حفاري قلعه بسطام توسط ولفرام کلايس از دو محوطه باستاني ديگر متعلق به هزاره سوم قبل از ميلاد به نام هاي قلعه راوز و يخولي بازديد به عمل آمد که در شرق ماکو قرار گرفته اند. قلعه راوز 88 متر طول و در حدود 55 متر عرض داشته و ورودي اصلي در قسمت جنوب به عرض 2.5 متر بوده و در شمال نيز يک ورودي ساده داشته است. در امتداد ديوار قلعه 6 برج استوانه اي به قطر 10 تا 6 متر شناسايي گرديد. (عمراني 1384: 63)
اهرنجان
تپه باستاني اهرنجان با ارتفاع كم در داخل شهر سلماس و ما بين كوي فرهنگيان 1 و 2 واقع شده است. تپه اهرنجان كه يكي از محوطه هاي مهم استان و مربوط به هزاره نهم و هشتم ق.م بوده و جزو سه روستاي اوليه آذربايجان محسوب مي شود. وسعت اين تپه سابقا به سه هزار متر مربع مي رسيد و راس آن در حال حاضر حدود 3 متر است از سطح زمينهاي اطراف بلند تر است.
تپه مذكور بدليل قرار گيري در توسعه شهر دچار آسيب هاي جدي شده كه از جمله آنها ميتوان به تفكيك بخش هايي از آن اشاره كرد كه تبديل به منازل مسكوني شده اند. خاكبرداريهاي متعدد در پيرامون اثر صورت گرفته كه در اثر آن برش هاي متعددي در آن ايجاد گرديده است. سمت شرقي تپه نيز تبديل به محل تخليه زباله و نخاله هاي ساختماني گرديده است. در حفاري سال 1370 مقدار زيادي از سفال دوره نوسنگي از تپه اهرنجان بدست آمد. سفالهاي دوره نوسنگي اهرنجان شباهت بسيار زيادي با سفالهاي نوع (( سرابي )) دارند كه نمونه هايي از آنها از كاوش هاي تپه حاجي فيروز نيز بدست آمده است كه سفالهاي اهرنجان دست ساز بوده، داراي خميره گياهي هستند. سطح ظروف با روش دست مرطوب لعاب داده شده اند و به ندرت براي لعاب دادن آنها از لعاب گلي غليظ قرمز يا كرم رنگ استفاده شده است. مغز سفالها دود زده و تيره است و نشان ميدهد در حرارت نسبتاً ناكافي پخته شده اند. سفالهاي اهرنجان به دو گروه اصلي داغدار و منقوش تقسيم ميشوند. سفالهاي منقوش اهرنجان را با عناصر ساده هندسي تزئين كرده اند. رنگ نقوش در طيفي از قرمز تيره تا قهوه اي قرار ميگيرند كه تغيير رنگها ناشي از چگونگي پخت سفالهاست. از نظر شكل بيشتر ظروف اهرنجان را انواع كاسه هاي ساده و سبو تشكيل مي دهند. ظروف داراي كف تخت و لبه اکثر آنها به خارج برگشته هستند. بعضي از كاسه هاي اهرنجان داراي لوله كوتاهي در زير لبه هستند كه شبيه آنها تاكنون از هيچ محل باستاني هم عصر ديگري گزارش نشده است (ملك شهميرزادي 303:1378).
یک گزارش کوتاه اما بسیار ارزنده ازاهرنجان دردست است که درآن به وجودیک فرهنگ نوسنگی باویژگیهای خاص منطقه ای تحت فرهنگ اهرنجان ویک فرهنگ مس سنگی ازنوع دالما اشاره شده است.(عمرانی 1384:68)
تپه اهرنجان بدليل قرارگيري در داخل شهر و منطقه توسعه شهري دچار آسيب هاي متعددي شده است. بخش زيادي از حرايم استحفاظي آن بدليل تفكيك و تبديل به منازل مسكوني فرهنگيان كاملاً از بين رفته، از طرفي برداشت خاك تپه جهت امورات ساختماني از قسمتهاي شرقي و جنوبي آن اثر تخريبي ديگري به آن وارد آورده و از طرفي بي توجهي مسئولين شهري و تبدیل قسمت شرقي آن به محل تخليه زباله و نخاله هاي ساختماني چهره اين اثر فرهنگي را بسيار زشت كرده كه لازم است توجه جدي به آن اثر گردد (گزارش ثبتي تپه اهرنجان:1374)
کول تپه هشترود
کول تپه که ساخت و سازهاي اهالي روستاي کول تپه بر روي آن قرار دارد به فاصله 5 کيلو متري غرب ديواره سد سهند در شهرستان هشترود واقع شده است. موقعيت مناسب جغرافيايي و وجود جريان رودخانه هاي آلمالو چاي و قرانقو که در شرق روستا به هم متصل مي شوند شرايط مناسبي را براي استقرار انساني از دوره هاي گوناگون فراهم کرده است. شکل تپه تقريباً مدور و به ابعاد 170×170 مي باشد. استقرارهاي اين تپه تا عمق cm250 مربوط به دوره اسلامي، از عمق cm310 تا 250 يک خلاء فرهنگي وجود دارد در عمق cm 360 تا 310 آثار دوره اشکاني وجود داشته و از عمق cm360 شروع دوره مفرغ مي باشد که تا عمق 8 متري ادامه مي يابد .سفالينه هاي عصر مفرغ قديم محوطه کول تپه را کاسه هاي دست ساز و در مواردي چرخ ساز با کف تخت بدنه اي به رنگ نخودي و در مواردي سياه رنگ بوده و داراي سطحي صيقلي مي باشد را تشکيل مي دهد. کول تپه يکي از محوطه هاي مهم مفرغ قديم و ميانه در منطقه هشترود بوده و شاخص هاي بومي در تمام سفال هاي ادوار آن قابل مشاهده است. (عمراني 1384: 72)
تپه ايدير
روستاي ايدير در 16کيلو متري جنوب شهر اصلاندوز واقع شده و تپه ايدير در شمال شرق اين روستا بر روي پشته اي طبيعي مشرف بر دره چاي در ارتفاع 220 متري از سطح دريا قرار دارد. سفال هاي اين تپه شامل سفال هاي دوره نوسنگي تا مفرغ قديم بود. (عمراني 1384: 87)
آخرین نظرات