مدیریت

image-admin

صاحب امتیاز و مدیریت :

دکتر رضا صبوری نوجه دهی

Dr. Reza Sabouri Nojah Dehi


موضوعات


عضویت در خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه ، ایمیل خود را وارد نمایید

قوم مداری

زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
قوم مداری

چکیده مطلب

جامعه‌شناسی دانش بررسی جامعه است. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهم‌کنش‌های آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری‌شان نگاه داشته یا تغییر می‌دهد، می‌پردازد.     قوم مداری (فرهنگ محوری)[1] تمام فرهنگ ها تا حدود متفاوتی قوم مدارند. شاید بزرگترین و تنها مانع در راه شناخت فرهنگی دیگر، قوم مداری[2] – به معنی واقعی […]

مشروح مطلب

جامعه‌شناسی دانش بررسی جامعه است. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهم‌کنش‌های آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری‌شان نگاه داشته یا تغییر می‌دهد، می‌پردازد.

 

011

 

قوم مداری (فرهنگ محوری)[1]

تمام فرهنگ ها تا حدود متفاوتی قوم مدارند. شاید بزرگترین و تنها مانع در راه شناخت فرهنگی دیگر، قوم مداری[2] – به معنی واقعی کلمه فرهنگ محوری – است که گرایش و تمایل مردم به ارزیابی و سنجش رفتار یک فرد ناشناس و متعلق به جامعه و فرهنگی دیگر با معیار و شاخص های فرهنگ خود آن مردم است و این باور که فرهنگ خود آن مردم از همه فرهنگ های دیگر برتر است.

گرایش و تمایل به قوم مداری خصوصیتی جهانشمول است. با توجه به اینکه فرهنگ آمریکا معمولا تنها (یا حداقل اولین) فرهنگی است که یک فرد آمریکایی آن را فرامی گیرد، بنابراین فرهنگش را درست می پندارند و تصور می کند که فرهنگش بهترین و جامعترین فرهنگ است و رفتارش کاملترین و پسندیده ترین رفتار و هرچه خارج از آن محدوده و جز آن باشد نادرست و ناپسند است. حد نفوذ قوم مداری در فرهنگ در کتاب های درسی تاریخ بوضوح مشاهده می شود. برای مثال، رویداد تاریخی جنگ های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان را در قرون وسطی در نظر بگیرید. در توضیحات کتاب های درسی امریکا درباره این رویداد، از مسیحیان به عنوان مجاهدان[3] جنگ های صلیبی یاد شده است، در حالی که مسلمانان به عنوان متعصبان مذهبی[4] معرفی شده اند. با وجود این، چنانچه توضیحات مسلمانان را درباره این جنگ ها مطالعه می کنیم، خواهیم دید که اصطلاحات مجاهدان جنگ های صلیبی و متعصبان مذهبی برعکس استفاده شده اند، یعنی مسیحیان متعصبان مذهبی و مسلمانان مجاهدان جنگهای صلیبی خوانده شده اند.

مثال زننده و مشابه دیگری از تفسیرهای قوم مداری از رویدادهای تاریخی یکسان هنگامی برای من آشکار که در میان اقوام کی کویو در ناحیه کنیا سرگرم تحقیقات بودم و گزارش های حدود 60 سال دوران استعماری را در آرشیو ملی کنیا مطالعه و بررسی می کردم. مقامات دایره انگلیس، هنگام توضیح درباره هر فرد کی کویو که در جریان شورش معروف مائو مائو[5] در دهه 1950 شرکت داشت دائما اصطلاح ارعابگر[6] را بکار می بردند. لیکن، هنگامی که از گزارشگران کی کویو درباره زندگی شان در دهه 1950 سوال و نظرخواهی شد، با غرور و سربلندی خود را مبارزان راه آزادی می نامیدند. کاملا واضح است که معنای ضمنی این دو اصطلاح، یعنی ارعابگر و مبارزان راه آزادی تا چه حد متناقض و متضاد است. در این مورد، هم مقامات انگلیسی و هم کی کویوییها این رویدادهای غم انگیز تاریخی را از دیدگاه فرهنگی خود می دیدند.

با توجه به اینکه قوم مداری در تمام جامعه ها وجود دارد، بنابراین هیچ جامعه ای نمی تواند آن را منحصر به خود بداند. هر جامعه ای با فرهنگ مشخص خودش تمایل دارد فرهنگ خودش را بصورت ما خطالب کند  و هر فرهنگ دیگری جز فرهنگ خودش را به صورت آنها مورد خطاب قرار دهد. مردم گاهی تصور می کنند که مرکز عالم هستند و هرکس دیگری و هر چیز دیگری به دور آنها می چرخد و حرکت می کند. برای مثال، تعدادی جامعه های غیر غربی وجود دارند که نام آنها برای خودشان به مفهوم انسان یا مردم است، که مفهوم ضمنی آن این است که تمام کسانی که در خارج از آن جوامع هستند به نوعی مقام و مرتبه انسانی کمتری دارند. چینیهای باستان تصور می کردند اگر کسی به زبان چینی سخن نگوید و آداب و رسوم چینی را بجای نیاورد غیرمتمدن و وحشی است. ماسایی های آفریقای شرقی زمانی طولانی بر این گمان بودند که خدای آنها تمام گله های گاو روی زمین را به آنها ارزانی داشته است. هرگاه با افراد غیر ماسایی مواجه می شدند که گله های گاو در اختیار داشتند فکر می کردند آنان به طریق غیرقانونی صاحب و مالک آن گله ها شده اند، بنابراین احساس می کردند کاملا حق دارند آنها را پس بگیرند.

گاهی اوقات قوم مداری خود ما می تواند خود ما را تکان دهد، مثل وقتی که خود را در یک موقعیت متفاوت فرهنگی می یابیم. در این زمینه، مورد خاصی را می توان برای مثال ذکر کرد و آن مربوط به زمانی است که یک امریکایی برای اولین بار به یک کلاس درس ژاپنی رفت. بر روی دیوار کلاس یک نقشه رنگی جهان آویزان بود، ولی گویا چیز نادرستی در نقشه دیده می شد و آن این بود که مستقیما در مرکز نقشه (جایی که فرد امریکایی انتظار داشت که کشور خود یعنی امریکا را مشاهده کند) کشور ژاپن دیده می شد که از نظر این امریکایی چیزی نادرست و غیرقابل قبول بود. فرد امریکایی در حیرت و شگفتی بود که ژاپنی ها امریکا را بعنوان مرکز جهان نشان نداده بودند.

 

[1] منبع این مطلب برای استفاده و ارجاع دانشجویان و محققین ذیل می باشد :

کتاب : انسان شناسی فرهنگی، بعد فرهنگی تجارت جهانی / تالیف : گری پی فراور – ترجمه غلامعلی شاملو / انتشارات سمت، 1379 : 61 – 63

[2] Ethnocentrism

[3] Crusaders

[4] Fanatice

[5] Mau Mau

[6] Terrorist


در ادامه بخوانید: وان شهر خورشید / قسمت دوم

تبلیغات

    در اینستاگرام ما را دنبال کنید