مدیریت

image-admin

صاحب امتیاز و مدیریت :

دکتر رضا صبوری نوجه دهی

Dr. Reza Sabouri Nojah Dehi


موضوعات


عضویت در خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه ، ایمیل خود را وارد نمایید

خاستگاه و سرزمین آریاها / نقدی گذرا

زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
خاستگاه و سرزمین آریاها / نقدی گذرا

چکیده مطلب

آریا ها از ریشه اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمین های بسیار ، که مهمترین آنها هندو ایران و اروپا بوده است، کوچ کرده اند. در اصطلاح مردم شناسی این اقوام را ایندگرمان( Indogerman ) یا هندو اروپایی نامیده اند.   بدون شک همانگونه که برای پرداختن به بحث درباره مذهب یک […]

مشروح مطلب

آریا ها از ریشه اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمین های بسیار ، که مهمترین آنها هندو ایران و اروپا بوده است، کوچ کرده اند. در اصطلاح مردم شناسی این اقوام را ایندگرمان( Indogerman ) یا هندو اروپایی نامیده اند.

 

بدون شک همانگونه که برای پرداختن به بحث درباره مذهب یک قوم یا سلسله ابتدا لازم می باشد که به پیشینه آن قوم و سرزمین نیز نیم نگاهی گردد ، همچنان نیز لازمست، که پیش از پرداختن به مذهب و خدایان آریایی ابتدا در مورد نژاد و سرزمین آریاها دیباچه ای بر اساس نظریات مختلف و تحلیل های موجود ذکر گردد، البته گفتنی است که بحث سرزمین آریاها و مهاجرت آنان بسیار پیچیده و مملو از مباحث و نظریات مختلف می باشد

«آریا ها از ریشه اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمین های بسیار ، که مهمترین آنها هندو ایران و اروپا بوده است، کوچ کرده اند. در اصطلاح مردم شناسی این اقوام را ایندگرمان( Indogerman ) یا هندو اروپایی نامیده اند.

آنچه این اقوام را مشخص می سازد ریشه مشترک زبان و معتقدات و آداب و رسوم اجتماعی است.

مردمی که به هند وایران کوچ کرده اند خود را آریا می نامیده اند و در فدیمیترین آثار مضبوط آنها که در هند ریگ ودا و در ایران اوستاست ،  از این آریاها سخن رانده شده است . در اوستا و ریگ ودا کلمه آریا به معنای نجیب و ، مهمان نواز و اصیل آمده است. ( 1 )

 البته بسیاری از پژوهشگران عقیده دارند که هیچ رد پایی از واژه آریا با معنی نژادی آن ، پیش از نقر در کتیبه بیستون بدست نیامده است و حتی در مورد منظور نظر داریوش با مفهوم نژادی این واژه هم تردید وجود دارد .

در اوستا ائیریه و ائیرین به معنی منسوب به آریا و در فرس هخامنشی ایریا ( Airya ) به معنی ایران است. در اوستا سرزمین اصلی آریایی ها را آریانام وایجا (Aryanam Vaeja ) یا اران وج ( Eranvez ) نام برده اند.

در مورد خاستگاه آریا ها نظرات مختلفی اظهار شده است و موطن اصلی آنان از شمال اروپا تا جنوب روسیه حدس زده می شود.

در قدیم که تورات و کتب مذهبی مهمترین منابع اطلاعات بشمار می رفت آریا ها را از نسل یافث یکی از پسران نوح می دانستند. از نظر تورات همه موجودات زمین در توفان نوح هلاک شدند و فقط ساکنان کشتی نوح باقی ماندند. در این صورت باید تمام ساکنین کنونی جهان از نسل نوح ، سام و یافث و حام بوجود آمده باشند. این نظر تا اواخر قرن نوزدهم هم در اروپا و کشورهای مسیحی پیروان زیادی داشت و حتی دانشمندانی در اثبات آن می کوشیدند( هر چند اطلاق دانشمند به این اسطوره خوانان نابجاست).

کامبرلند انگلیسی در سال 1724 بقول خودش تاریخ دقیق توفان را حساب کرد و جیمز پارسون پس از او مدعی شد که ریشه زبانهای هندواروپایی زبان ماجوج بوده است که یافث به آن سخن می گفته است!!! حتی در اواخر قرن نوزدهم مورخ شهیری چون ارنست رنان فرانسوی برای توجیه موطن اصلی مردم جهان و ریشه زبانهای آنان از تورات کمک می گیرد.

در اواسط قرن نوزدهم که مطالعات زبانشناسی و مردم شناسی توسعه یافت ، بررسی های علمی بتدریج جانشین این فرضیات میتولوژیک گردید.

ماکس مولر، متفکر و محقق آلمانی اواخر قرن نوزدهم موطن آریا ها را آسیای مرکزی بیان نمود.

اسحق تیلور دانشمند انگلیسی هم عصر مولر خاستگاه نژاد اروپایی را فنلاند دانست.

محققین دیگری نیز چون هاکسلی (فیلسوف، انگلیسی) – اتو شرودر( آلمانی)- هاینه گلدرن( آلمانی) – یت مار( محقق، آلمانی) – گوردون چایلد( باستانشناس ، انگلیسی)- لومل ( شرقشناس آلمانی) و بسیاری دیگر در اظهار نظرها و دکترین های خود خاستگاه نژاد آریایی را از سرزمین آرال و شمال دریای سیاه تا جنوب روسیه و بخشی از خاک اروپا و … معرفی کردند.(2

در زیر به نقل قول دیگری می پردازیم از محقق دیگری که سعی می کند تا سرزمین آریاها را به ما بشناساند :

اقوام و سرزمین مشترک آریایی : اصطلاح تازه هند و ایرانی و لقب باستانی آریایی بر گروههای قومی و زبانی معینی از اقوام کثیر العده تر هند و اروپایی زبان اطلاق شده است که زمانی دراز در جنوب شرقی زیستگاه وسیع هند و اروپائیان در کنار یکدیگر می زیسته اند. چنین به نظر می رسد که اینان در آخرین سده های هزاره سوم پیش از میلاد یعنی قبل از مهاجرت ها و جابجایی بزرگشان در نوعی اتحاد و همبستگی و شاید هم زمانی تحت رهبری واحدی بوده اند. البته نه به مثابه دولت واحد و نه چندان منسجم ، بلکه با خود مختاری های عشیرتی کهن . این اتحاد مخصوصا زمانی که دشمنی مشترک تهدیدشان می کرده الزامی تر می گردید.

آنان زبانی تقریبا واحد و دین و آیینی تقریبا ساده و تا حد زیادی هماهنگ داشته اند. اگر زیستگاه عمومی هند و اروپائیان را در سده های پایا نی هزاره سوم پیش از میلاد از حدود دریاچه بالخاش در شرق تا حوضه دانوب در غرب تصور کنیم سهم آریائیان در گستره شرقی این ناحیه یعنی از همان دریاچه بالخاش بوده است تا نواحی غربی ولگا در غرب . آنان بیشتر در مناطق حاصلخیز و علفزار های این گستره وسیع سکنی داشتند.( 3 )

برخی از پژوهشگران معتقدند که نمونه فوق نوعی خیال بافی است که زبانشناسان در باستانشناسی و تاریخ بوجود آورده اند. آنها در حالی که هنوز به هیچ الگوی ثابتی دست نیافته اند و از دو سده پیش در کار نفی و نقض یکدیگر بوده اند و در حالی که دیرین پژوهشی در زبان شناسی را نمی توان شاخه ای از علوم دانست و بیشتر به یک کوشش تجربی می ماند

 مثل نمونه فوق و نمونه های دیگر برخی سعی در اثبات مطالبی دارند که عملا مستندات برای آن ارائه نمی کنند و بدون هیچ ادله قابل قبول و تاریخی و یا جغرافیایی به همه تکلیف می کنند که زیستگاه آریاییان را در جایی بین دریاچه بالخاش در شرق تا حوزه دانوب در غرب تصور کنند و این قوم را در سده های پایانی هزاره سوم متمدن تصور کنند و فقط به دلیل چند اشتراک فونتیک نامطمئن ، اقوامی را که جز نامی از آنها نداریم در آن دوره در عالی ترین مرحله اتحاد ملی و روابط اجتماعی فرض کنیم !!! برای نگارنده سوال مطرح است که در خاستگاه فرضی ایشان با چه نشانه هایی در چنان مرحله ای از رشد اجتماعی و فرهنگی میزیسته اند؟ مرکز اتحادیه بزرگشان در هزاره سوم ق.م در کدام شهر یا حتی واحه شناخته شده ای بوده است. چرا مجبور به مهاجرت شده اند و به چه دلیل هیچ گروهی از آنها پس از مهاجرت در محل کهن خود باقی نمانده اند که امروزه قابل شناسایی باشد و اگر اقلیلم آنان از نظر زیستی چنین بی ارزش بوده که تا آخرین نفر از آن گریخته اند پس اصولا چنان تجمعی در چنین اقلیمی چگونه بوجود آمده است!!!

خاستگاه ایرانیان بنابر اوستا که کهنترین نوشته بازمانده ایرانی است ائیریانیم وئجو آمده که در زبان پهلوی ایرانویج شده است، اوستا در بخشی از وندیداد از جایی بنام ایرانویج نام می برد که مرکز اصلی ایرانی هاست. هنگامی که جایی  بدین نام خوانده می شود بایستی بناچار آنجا جایگاه نژاد ایرانی باشد و ایرانیان از آنجا برخاسته باشند و این نام می تواند راهنمای خوبی برای تعیین جای ایرانیان نخستین باشد.( 4 )

فره وشی نیز هیچگونه مدرک مستدل باستانشناختی یا علمی ارائه نمی دهد بلکه تنها و تنها با استناد به یک نام اشاره شده در اوستا سرزمین و نژاد ایرانی را به ظاهر معرفی شده می داند!!

بهر ترتیب از انجا که بحث درباره خاستگاه آریاییها دارای بحث های پیوندی بسیار است که در این مقال نمی گنجد و چنانچه بیش از این ادامه داده شود از خط سیر اصلی تحقیق مورد نظر که باورهای دینی هخامنشیان است دور خواهیم شد لذا با استناد به مطالب فوق می توان عنوان نمود که آنچه که در طی سده اخیر باستانشناسان و زبانشناسان عنوان نموده اند .

اینست که سرزمین مادری آریا ها سرزمینهای بالای مدار 40 درجه عرضی یعنی بعبارت

ساده تر بخش اعظمی از سیبری روسیه بوده که فنلاند در غرب و مغولستان در شرق این سرزمین قرار داشته اند. سرزمینی که بنا به گفته مورخان ابتدا مناسب زیست بوده و سپس در اثر ازدیاد جمعیت و تحولات اب و هوایی برای ساکنان ( اقوام آریایی ) غیر قابل سکونت گشته و آنان را وادار به مهاجرت به سرزمین های جنوبی نموده که عمده ترین ورودی آنان شمالشرق فلات ایران بوده است. البته نگارنده لازم می داند عنوان کند که بسیار زود است که ما مقوله خاستگاه و دلیل مهاجرت اقوام آریایی را مشخص و روشن گردیده به حساب آوریم و این بحث با توجه به تشتت آرا که بین صاحبنظران است نیازمند کنکاش و حفریات باستان شناسی بیشتر و دقیق تر در سرزمینهای مورد نظر می باشد و بدون شک نظر قاطع زمانی اعمال می گردد که سکونتگاههای اولیه این اقوام در سرزمین اولیه بوطر کامل شناسایی و مطالعه گردند و به سوالات مختلف در این زمینه از جمله منشا هنری این اقوام قبل از مهاجرت به سرزمینهای پایین دست پاسخ داده شود.

 

 


پی نوشت ها

1  -آشتیانی ، جلال الدین- 1374- زردشت مزد یسنا و حکومت- ص: 25 .

2- آشتیانی ، جلال الدین- 1374- زردشت مزد یسنا و حکومت- ص: 26 و 27 .

3- قرشی ، امان الله – ایران نامک- صص: 63-  64 .

4- فره وشی ، بهرام- 1382- ایرانویج- ص : 7 .


در ادامه بخوانید: فرهنگ انتقاد

تبلیغات

    در اینستاگرام ما را دنبال کنید