چکیده مطلب
گاهنگاری اورارتو / از ساردوری دوم تا روسا سوم
ساردوری دوم پس از پدرش آرگيشتي به پادشاهي نشست. وي بنيانگذار قلعة «ساردوري قوردا است كه بنا به كتيبهها، محل آن در كوه كيشته اير بوده است. و آدونتز آنرا با كوه بولاداغ در جنوب شرقي درياچه وان تطبيق ميكند. ساردوري دوم(حدود 735-764) و تسلط کامل بر ارمنستان در دوره پادشاهي ساردوری دوم […]
مشروح مطلب
ساردوری دوم پس از پدرش آرگيشتي به پادشاهي نشست. وي بنيانگذار قلعة «ساردوري قوردا است كه بنا به كتيبهها، محل آن در كوه كيشته اير بوده است. و آدونتز آنرا با كوه بولاداغ در جنوب شرقي درياچه وان تطبيق ميكند.
ساردوري دوم(حدود 735-764) و تسلط کامل بر ارمنستان
در دوره پادشاهي ساردوری دوم كشور اورارتو از سمت شمال بسط يافت. ساردوري دوم، در شمالشرقي کشور اورارتو، دولت هاي كوچك حوالي درياچه سوان بويژه سيناليبي، شاه توليقو در جنوبغربي درياچه سوان، و مورينو شاه اوئه لي كوقي در منطقة بایزيد شمالي در مغرب سوان، و شاه آرگوكيو را در منطقة زگالو مطيع خود كرد. و مانند پدرش به اتيوني لشكر كشيد.(تصویر1) طبق كتيبهيي كه در كوموش كماجنه پيدا شده و بنا به احصائية پروفسور بلكبالغ بر پانصد سطر است و از مفصلترين سنگنبشتههاي اورارتو است. ( Salvini, 2006) ساردوري شاه ملاطيه و كوستاسپي شاه کوموش را نيز باج گذار خود ساخت. ” ساردوری در آغاز فرمانروایی خویش سیاست بسط و تحکیم دولت اورارتو را با موفقیت ادامه داد. در کاوشهای 1916 باستانشناسان روس در یکی از رف های صخره وان سنگنبشته بزرگی بدست آمد که حاوی سالنامه ساردوری و تشریح وضع اورارتو میان سایر کشورهای آسیای نزدیک بوده است. اورارتوها در مغرب به مرزهای سوریه حمله ور و بر کشور کوماخ – خاله(کوماگن ها) پیروز شدند. ساردوری در سرزمین کوماگن ها چهل مین(بیست کیلوگرم) طلا و هشتصد مین نقره و سه هزار مین روی و مقدار متنابهی برنز غنیمت گرفت“ ( پیوتروفسکی، 1348: 35 – 36) . ساردوری دوم در شمال غربي با كشور قولقي -كلش يا كلشيد(كلخيد) – جنگ كرد. در جنوب شرقي كشور ماننا را كه بين اشنويه و مياندوآب و سقز در جنوب درياچه اروميه بود تحت تسلط خود قرار داد. ” فتوحات اورارتو در منطقه دریاچه ارومیه با احداث استحکامات نظامی ادامه پیدا کرد. در سالنامه های ساردوری دوم در ششمین سال سلطنت از لشگرکشی به ماننا صحبت می شود. دژ نظامی – اداری سقیندل در ورزقان و سنگ نوشته آن نشانه دیگری از گسترش اورارتو در شرقی ترین نواحی مرزی خود در زمان ساردوری دوم می باشد. با افزایش شمار دژهای نظامی در شمالغرب ایران، – بعد از موفقیت این طرح در جنوب و جنوبغربی اورارتو – و با گسترش استحکامات دفاعی در مناطق حساس، ارتش آشور با جنگهای سریع از تصرف کامل متصرفات اورارتو ناتوان شد. چون دژبانهای اورارتویی با نبوغ هندسی خود، دفاع درازمدت از قلعه ها را بصورت واقعه جنگی چشمگیری در آورده بودند.“(حاجی زاده، 1374: 92- 93) . ساردوری دوم همچنین در جنوبغربي، كشورهاي تومه ايشكي و كائوري-كه آدونتز يكي را با شهر توميسا و ديگري را گائورك كه هر دو در سوفن ما بين خارپوت و ملاطيه واقعند تطبيق ميكند- به اطاعت آورد. و پس از آن شاهان گورگوم– ماراش- و سمال لو يا شمال – زنجيرلي در آمانس – را باجگزار اورارتو كرد. ساردوری دوم اورارتو را به منتهاي عظمت خود رسانيد. وي آشور نيراري پنجم( 745 – 754) شاه آشور را شكست داد. در نزديكي ايزگلو در كنار فرات از او كتيبهيي يافته شده كه شرح فتوحات خود را در ناحية ملاطيه نوشته است. در نهایت وي قلمرو خود را از ماوراي ارس تا شمال سوريه توسعه داد.( تصویر 2)
اين فتوحات درخشان خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود و جلوس تيگلت پلیسرسوم(745-724 ق.م.) به تخت پادشاهي آشور، كه پادشاهي شجاع و قوي الاراده بود اوضاع را عوض كرد. نزاع بر سر نواحي مرزي آشور در سورية شمالي كه ساردوري دوم دعوي مالكيت داشت درگرفت از اين ناحيه تيگلات پلیسر به امير نشين ارپد – رفند- در شمال حلب حمله كرد ساردوري با دست نشاندگان خود و شاهان مليتن و كماجنه و ماراش در بين كيشتام و هلفات در منطقة رومقالا در كنار فرات به كمك محاصره شدگان با تيگلات پلیسر در 743 بجنگ برخاست ولي مغلوب شد. ” شاه آشور در 735 ق.م. اورارتو را به قهر و غلبه اشغال كرد و پايتخت آن توشپا كه وان كنوني باشد محاصره نمود. ولي كوششهاي او در گشادن اين شهر بجایی نرسيد.
تيگلات پلیسر خشم خود را با كشتن اسيران فرو نشاند و حس غرور خويش را با نصب مجسمة خود در جلوي شهر نگشاده ارضاء كرد و آن كشور را تخليه كرده برفت. وي در حملة خود بر ولايات مرزي اورارتو به تسخير خوبوشكيا و موساسير و ماننا كه بين جومرك و درياچة اروميه بودند نيز توفيق نيافت دراين جنگها شهرمنوآ بدست سپاهيان آشور ويران گشت و به يغما رفت. چند سال بعد شاه آشور درسال 736 ق.م تصميم گرفت كه جنگ را به كشور آرارات بكشاند. سپاه اورارتو شكسته شد و شهرهاي آن كشور يكي پس از ديگري بدست فاتح آشوري افتاد ناگهان سپاه آشور مقابل دروازههاي پايتخت اورارتو ظاهر شدند. و ساردوري در قلعهيي كه غير قابل تسخير ميرسيد پناه جست. پادشاه آشور چون از عهدة گرفتن آن قلعه برنيامد شهرها و قراء اطراف پايتخت اورارتو را خراب كرده مردم آنرا از دم تيغ گذرانيده به نينوا بازگشت. ساردوري از اندوه اين شكست بمرد و پسرش اوئهديپري بنام روساي اول به تخت نشست. نام او در كتيبههاي آشوري اورسا آمده است.“(Çilingiroğlu, 1997: 40-41) . بدین ترتیب در زمان جلوس روسای اول بر تخت سلطنت دولت اورارتو تمامی سرزمینهای غربی کشور اورارتو از دست رفته بود اما سرزمینهای جنوبشرقی کشور که شامل ماننا و سواحل غربی دریاچه ارومیه می گردید همچنان در تسلط اورارتو قرار داشت.
روساي اول(در حدود 713-735) و اتحاد با ماد:
روسای اول پس از جلوس بر تخت سلطنت اورارتو همانند پدرش ابتدا راه سرزمینهای شمالی را پیش گرفت و به گسترش اراضی در مجاورت گرجستان کنونی پرداخت.(تصویر 3) ” روسای اول بنام خود شهري در آلاشكرت – توپراق قلعة وان – بساخت و درياچهيي دست كند – درياچة روسا- در كنارش حفر كرد كه مخزني براي آبياري دشتهاي اطراف بود و امروز كشيش گل يعني استخر كشيش نام دارد. در طرف شمال در منطقة درياچة سوان فتوحات ساردوري دوم را دنبال كرده نوزده شاه را در آنسوي درياچه در كوهستان به اطاعت آورد. براي جبران شكست آشور اتحاديه از اميرنشين هاي كوچك اطراف تشكيل داد. طبق كتيبهيي كه از روسا بر تخته سنگي در نزديكي درياچه گوگچه بدست آمده، اين پادشان بيست و سه شاه را كه ايپاني خوانده شدهاند در ناحية بين ايروان و تفليس به اطاعت خود درآورد بود.“( مشکور، 1332) روسا که از شكست ساردوري دوم در برابر قشون آشور خاطرة تلخی داشت درمرزهاي اورارتو تعدادی قلعه و برج و بارو و پادگانهاي مقدم برقرار كرد. ديري نپاييد كه سارگن دوم(705-721 قم) شاه آشور تصميم بجنگ با اورارتو گرفت. نخست متحدين آن كشور را مورد حمله قرار داد. در 715 ق.م شاه اورارتو به ماننا درآمد. رئيس و امير مادها ديااوك يكي از پسرانش را كه سابقاً در گرو دولت اورارتو بود و خود از متحدين آن دولت بشمار ميرفت بياري روسا فرستاد. روسا با اين قشون اول الوسونو شاه ماننا را مطيع و متحد خود ساخت و بيست و دو قلعه را تسخير كرد. ولي سارگن با عجله به ماننا حمله برد و ابتدا الوسونو شاه آنجا را به اطاعت آورد، و امير كارل لو را زنده پوست كند و امير آل لابريا از ترس بگريخت، وديااوك شاه ماد را با خانوادهاش اسير و به حماه در سوريه تبعيد كرد، چنانكه نام تبعيدگاه او در كتيبههاي آشوري «بيت ديااوك» آمده است. در همان هنگام كه سارگن از حملة خود بر اورارتو ترديد داشت، در 714 قم كيمري¬ها كه از اقوام چادرنشين تراس فريژي و از نژاد سكايي بشمار ميرفتهاند و در استپهاي روسيه ميزيستند ظاهراً بتحريك آشور از دربند قفقاز گذشته از سوي شمال به كشور اورارتو هجوم آوردند و روسا را از پيش خود براندند و شكستي سخت به او دادند. ” در زمان سلطنت سارگن، اورارتو نخستین مملکتی بود که متحمل آسیب کیمریان شد. با وجود اینکه ایشان عقب رانده شدند، معهذا بدان کشور چندان خرابی وارد آمد که بسیار سنگین ذکر شده است.“(گیریشمن، 1381: 97) . در اين هنگام سارگن فرصت را غنيمت شمرده به اورارتو لشكر كشيد، و با روسا در بخش اوايش ديش كه در كنار شرقي درياچة اروميه بين تاش¬تپه و اشنويه بود در گردنة اواآواش روبرو شد. روسا شكست خورده بطرف موساسير كه تا اين گاه به وي وفادار مانده بود بگريختو گنج خود را در آنجا پنهان ساخت. پس از اين فتح، سارگن به اورارتو اصلي بطرف شمال درياچة وان از راه ولايات توراناوان و مردستان تا موانع طبيعي آلاداغ بتاخت و سر راه خود را تماماً غارت كرد. دربارة سرانجام روساي اول دو روايت است يكي آنكه وي پس از اين شكستها از غم و اندوه بيمار گشته درگذشته ديگر آنكه بنا به مدارك آشوري روسا از فرط تأثري كه از اين مغلوبيت بر وي وارد آمده بود خود را بكشت.(تصویر 4)
آرگيشتي دوم(714-685 ق.م.) و ثبات سیاسی اورارتو
” پس از پدرش روساي اول پادشاه شد وي مانند اسلاف خود از پادشاهان آبادگر بود و شهر آرگيشتي قينيلي را در چشمانداز «چلبي باغي» نزديك «ارجیش» بنا نمود. در زمان او اورارتو بسرعت وضع خود را تثبيت كرد، الواح آشوري حكايت ميكند كه اورارتو نفوذ سابق خود را بر اراضي مرزي مجدداً بسط داد و سارگن با آن دولت روابط و تعارفات سياسي داشته است. (تصویر 5)
نفوذ اورارتو ديگر بار تا كشور «خاردا» كه در ولايت آلزي – هانزيت- بود بسط يافت بطوري كه والي آشوري نائيري – آمد، دياربكر – برضد اين نفوذ دستورات دفاعي داد.“(مشکور، 1345: 35 – 36) در همین رابطه اسنادی از آرشیو آشور بدست آمده است که در آن از تلاش آرگیشتی برای جلب نظر برخی از شهر های شمال سوریه با هدف اتحاد با دولت اورارتو صحبت می گردد و گویا در برخی موارد نیز آرگیشتی دستاوردهایی داشته است.(Çilingiroğlu, 1997) در زمان آرگیشتی دوم باز سكاها – اشكوزائيها- و سیمري¬ها و نيز فريجيها به سرزمين اورارتو هجوم آوردند: ” در این زمان سیمری ها، از قفقاز به طرف تابال و آسیای صغیر مهاجرت می کردند، آرگیشتی دوم پادشاه اورارتو – پسر و جانشین روسا – در صدد جلوگیری از آنان بر آمد و در اول کار فتح با او بود ولی در جنگی از آنها شکست خورد و قوای آشور ناچار در آن حدود دست به بعملیاتی زدند.“ ( بهمنش، 262:1374) .
روساي دوم(685-645 ق.م.) اتحاد با کیمری ها، جنگ با سکاها
پس از پدرش آرگيشتي دوم بشاهي نشست. در بین پادشاهان اورارتو پس از منوآ دیگر پادشاهی که دارای فعالیت عمرانی گسترده بود روسای دوم است. هرچند که کتیبه و استل زیادی در این مورد از وی برجای نمانده است، اما کاوش های علمی باستانشناسی محوطه های باستانی اورارتویی مملو از تابلت های گلی متعلق به روسا است که در آنها اقدامات او ذکر گردیده اند.(Çilingiroğlu, 1997) طبق كتيبهيي كه از اين پادشاه در عادل جواز در شمال درياچة وان پيدا شده است. روساي دوم ادعا ميكند كه كشور موشكي و هيتي و خاليطوئي – يا هالزونس- و الزي را بتصرف اورارتو آورده است….. اين پادشاه معاصر اسرهادون(669-681) بود وي بكمك سپاهيان مزدوري كه از كیمريها گرفته بود با دشمن موروثي خود آشور از در جنگ درآمد…. در آن هنگام كيمريها بقلب فلات آناتولي رفته قلمرو فريژيها را از مردم ميدا – ميتا- پاك كرده آنجا را ويران ساختند. در نتيجة اين واقعه بود كه ارمنيهاي تاريخي كه در حقيقت شعبهيي از فريژيها بودند، پس از سقوط دولت ايشان بصورت قبايلي تازه نفس در جادههاي مشرق براه افتادند…. خطر ديگري كه اورارتو را تهديد ميكرد هجوم سكاها بود كه در منابع آشوري نام آنها اشكوزايي آمده است و آنها از قبايل چادرنشين بودند كه از استپهاي روسيه سرازير شده در ماد و حتي ماننا برقرار گشتند در اواخر قرن هفتم شهرهای اورارتویی نیز مورد حمله واشغال سکاها قرار گرفته اند که حفریات کارمیربلور شاهدی بر این مدعاست.( کالیگان، 1384: 36) . و از آنجا خوبوشكيا را در سر حد آشور تهديد ميكردند در اين هنگام روساي دوم از مواقع استفاده كرده با اتحادي كه با كيمريها داشت چند ولايت سرحدي آشور مخصوصاً شوپريا را كه با ولايت ليجه در توروس مطابقت ميكند به اطاعت خويش آورد. در 673 اسرهادون مجدداً شوپريارا مطيع خود ساخت و پايتخت آن اوپپومه را آتش زد. روساي دوم در اواخر سلطنت خود با آشور بانيپال شاه آشور معاصر بود.(مشکور 1345: 36- 38)
پادشاهان دوران پایانی اورارتو
به دلیل پراکندگی منابع و زوال سیاسی همزمان دولت های اورارتو و آشور و نتیجتا نابسامان بودن آرشیوها، اطلاعات سیاسی و گاهنگاری پادشاهان اورارتو پس از روسای دوم مخدوش و غیرقابل ذکر قاطعانه بوده و بیان نام و تاریخ دقیق حکمرانی هرکدام از پادشاهان با شک و تردید فراوان همراه است.(Belli, 2004) بر اساس اطلاعات منابع نوشتاری آشوری ساردوری سوم پس از روسای دوم بر تخت سلطنت اورارتو تکیه زد. ”پس از روساي دوم پادشاه شد و سياست شاه سابق را ادامه داد. البته در مورد تاریخ در حدود 645-646 ق.م. فرستادگاني كه به نينوا پايتخت آشور روانه كرد تا از طرف وي به آشور بانيپال فيروزي و ظفر قطعي او را بر عيلام تهنيت گويند. ساردوري سوم كتيبهيي از خود در جنوب درياچة وان به يادگار گذارده و خود را پسر راپي ناميده و برخلاف ديگر شاهان پيشین، خود را شاه(بيااينا) يا توشپا نخوانده است پس از او پادشاهي بنام اريمنا87 بر تخت نشست.“( مشکور، 1345) ( تصویر 6). ” آشوربانیپال در کتیبه ای می نویسد: ایشتار- دوری(ساردوری) پادشاه اورارتو که پدرش برای پدرم پیغام برادری فرستاد،….. هدیه و پیغام شادباش فرستاد…” اما در برخی از آثاری که در کاوشهای ایالات شمالی اورارتو همچون آرین برد بدست آمده کتیبه هایی از روسای سوم فرزند اریمنا است که می نویسد ” پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ، حاکم شهر توشپا” شاید بتوان گفت که پس از روسای اول دو پادشاه بر یک عنوان ادعای مالکیت داشتند، اولی ساردوری سوم که منابع آشوری از او بعنوان پادشاه اورارتو نام برده اند و دومی روسای سوم پسر اریمنا که کتیبه هایش بدست آمده است. ” روسای سوم بنا به آثار وان و كتيبة آرماوير آخرين پادشاه اورارتو است كه در اسناد مكشوفة آن قوم از وي ياد شده است. وي معبدي براي خداي خالدي در توپراق قلعة وان بنا كرد.(تصویر 7) در كاوشهايي كه از اين معبد بعمل آمده سپرهاي جواهرنشاني با اسطورهها و نوشتههايي از آن پادشاه كشف شده كه نام وي بر اغلب آنها مسطور است.“( مشکور، 1345) ضمنا می بایست توجه داشت که اریمنا پدر روسای سوم در هیچ کجا بعنوان پادشاه معرفی نگردیده است نه منابع آشوری و نه منابع اورارتویی، برای پاسخ به این معما می توان چنین تصور نمود که روسای سوم در جریان شورش عمومی در کشور اورارتو به یکباره تخت سلطنت را غصب کرده و بی آنکه فرزند شاه باشد بر آن تکیه زده و یا با توجه به ناآرامی داخلی وی بعنوان عضوی از خانواده سلطنتی در جایی خارج از کشور اورارتو و یا حداقل حوزه نفوذ دولت مرکزی اعلان سلطنت نموده است. شناسایی و تعیین حاکمیت تاریخی و سیاسی آخرین پادشاهان اورارتو به همین جا ختم نمی شود. و در صورت شناسایی روسای سوم بعنوان آخرین پادشاه اورارتو به ناگهان با کتیبه های نقر شده بر روی دو مهر بدست آمده از کارمیر بلور مواجه هستیم که نوشته ای با این عنوان را دارند: “روسا فرزند روسا” شاید این آخرین روسا در ایالت شمالی اورارتو بعنوان یک شاهزاده حضور داشته است!؟ اما تصور پادشاهی با نام روسای چهارم برای دولت اورارتو چندان منطقی بنظر نمی رسد.(Çilingiroğlu, 1997)
آخرین نظرات