چکیده مطلب
خدمات متقابل کتاب و محیط زیست
دوستداران طبیعت، عموماً برخوردار از تواناییای هستند که از آن با عنوان سواد محیط زیستی یا فهم بومشناختی (اکولوژیک) یاد میشود؛ فهمی که کسب و ارتقای پیوستهی آن نیازمند مطالعه و قرار گرفتن در معرض آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم است. با این وجود هستند فعالان محیط زیستیای که خیلی هم با کتاب و کتابخوانی […]
مشروح مطلب
دوستداران طبیعت، عموماً برخوردار از تواناییای هستند که از آن با عنوان سواد محیط زیستی یا فهم بومشناختی (اکولوژیک) یاد میشود؛ فهمی که کسب و ارتقای پیوستهی آن نیازمند مطالعه و قرار گرفتن در معرض آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم است. با این وجود هستند فعالان محیط زیستیای که خیلی هم با کتاب و کتابخوانی قرابتی نداشته و بیشتر ترجیح میدهند از محیط زیست به عنوان ابزاری برای خالیکردن هیجانهای خویش یا اعتراضهای فرامتنی بهره برند.
در آن سو هم البته وضع تقریباً به همین منوال است؛ اینکه اغلب آدمهایی که اهل مطالعه یا به اصطلاح«کتابخوان» هستند، با مواهب طبیعی و زیگونگی زمین آشنا بوده و از مرامی حمایت میکنند که نخستین آرمانش، پاسداری از حرمت حیات برای تمامی زیستمندانی است که اهل زمینند. هر چند که این نیز، قانونی بیخدشه نیست و هستند کتابخوانهایی که آشکارا از بیسوادی مفرط در حوزه محیط زیست رنج میبرند. خیل سازههای پهنپیکر و سیماناندودی که خون زمین را میمکد تا درآمد بیشتری برای صاحبان و طراحانش به ارمغان آورد، مؤید این واقعیت است که جماعت درختافکن، از قضا میتوانند اهل مطالعه، متخصص و دانشگاهی باشند!
با این وجود و به رغم همهی لکنتهایی که در جماعت کتابخوان یا محیط زیستی ممکن است وجود داشته باشد، اما باید بپذیریم که هر دو حوزه بیشتر از آنکه از شراکت با یکدیگر آسیب دیده باشند، برخوردار از دستاوردهایی گرانسنگ و پیشبرنده بودهاند.
کوتاه سخن آنکه معرفت، در گرو کسب دانایی است و شکار دانایی بی کتاب، مثل صید ماهی بی قلاب سخت دشوار مینماید.
این کتاب است که به خوانندهاش، وسعت دید میدهد تا دیگر بر این باور غلط نایستد که زمان فقط زمان اوست و حق همانی است که او از آن بهرهمند بوده.
کتابها یادمان میاندازند که اگر دارکوبهای سر سرخ از زاگرس بروند، سوسکهای جوبخوار میآیند و کارون آرام آرام مردن را آغاز میکند؛
کتاب میآموزدمان که عشق سنجاب به دانههای بلوط، ضامن زادآوری طبیعی زاگرس بوده و به روان دایم آب از زایندهرود، سفید رود، سیروان و گاماسیاب کمک میکند؛
و کتاب یادمان میدهد: اگر سارها را از روی کنارها برانیم، ملخها دمار از روزگار گندمهامان درمیآورند …
پرسش اصلی این است:
چه کنیم تا مردم با کتاب دوباره آشتی کنند؟
و چه کنیم تا سهم بیشتری از کتابها رنگ و بوی محیط زیستی داشته باشند؟
پاسخ به چنین پرسشهایی است که شاید دانستنش در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ برای مخاطبان سرای اهل قلم در بخش کتاب و محیط زیست، جذاب باشد. مراسمی که در آن استاد عبدالحسین وهابزاده، دکتر حسین آخانی و نگارنده حاضر خواهیم بود تا به طرح موضوع پرداخته و با مخاطبان این حوزه به تبادل نظر بپردازیم.
آخرین نظرات