چکیده مطلب
باستان شناسی عصرآهن شمالغرب ایران
عصرآهن در ایران به لحاظ زمانی از ثلث آخر هزاره دوم ق.م. تا تشکیل نخستین حکومتهای ایرانی را دربر میگیرد. در پی دوران طولانی ای از انباشت مدارک باستانشناختی، این دوره در دهه شصت میلادی در آثار نوشته های دایسون، کایلر یانگ و واندنبرگ به سه دوره تقسیم شد. تاریخ هریک از ادوار سه […]
مشروح مطلب
عصرآهن در ایران به لحاظ زمانی از ثلث آخر هزاره دوم ق.م. تا تشکیل نخستین حکومتهای ایرانی را دربر میگیرد. در پی دوران طولانی ای از انباشت مدارک باستانشناختی، این دوره در دهه شصت میلادی در آثار نوشته های دایسون، کایلر یانگ و واندنبرگ به سه دوره تقسیم شد.
تاریخ هریک از ادوار سه گانه عصرآهن به قرار زیر است :
عصرآهن I (1300/1250- 1000 ق.م.)
عصرآهن II (1000- 800/750 ق.م.)
عصرآهن III (750- 550 ق.م.)[1]
کایلریانگ مبنای پژوهش خود را بر تغییر گونه شناختی سفالینه های استقرارگاه لایه نگاری شده حسنلو نهاد. یانگ معتقد است : ” یکی از دو مشخصه عصرآهن و تحولات فرهنگی فلات ایران در هزاره دوم پیش از میلاد، ظهور ظروف سفالین لوله دار (قوری) و استفاده وسیع از آن است. ویژگی دوم دوره آهن، ساخت سفالهای خاکستری و استفاده همزمان آن با ظروف مورد نظر است”(Young, 1967 : 11-37). به همین دلیل سفالینه های شماری از محوطه های شمالغرب، مرکزی و غرب ایران (حسنلو، سیلک، خوروین، گیان، گوی تپه، دفینه های منطقه خوروین، چندار، زندان سلیمان، پاسارگاد و زیویه) نیز در تحلیل مقایسه ای وی بکار گرفته شد. آثاری که کایلر یانگ مورد بررسی قرار داد مربوط به 1500 – 500 ق.م. بود. وی در نتیجه این پژوهشها نمایی کلی از تکامل سفالینه ها ترسیم کرد که باعث شد بتواند سه دوره اصلی در عصرآهن ایران شناسایی کند. مشخصه هر دوره فنون معین سفالگری، اشکال مختلف ظروف و شیوه های متفاوت در تزئین سطح بیرونی سفالینه هاست. کایلر یانگ این دوره ها را افق سفالی نامید :
افق سفالی 1 : افق سفال خاکستری غربی قدیم (1300/1250 – 1000 ق.م.)
افق سفالی 2 : افق یا گروه سفال خاکستری غربی جدید (1000 – 800 ق.م.)
افق سفالی 3 : افق سفال نخودی غربی جدید (750/700 – 550 ق.م.)
افق اول با حسنلو V، گیان I3-4، سیلک، گوی تپه B، و خوروین – چندار مطابق است.
“ساغرهای پایه دار خاکستری براق و یا قرمز بدون نقش در دورۀ I4-3 گیان نیز رواج دارند و دایسون آنها را به عصر آهن I و تاریخ 1200 – 1000 ق.م. متعلق دانسته است(Dyson 1973: Tab. 4). و مشابه آنها در حسنلو V و گورستان الف سیلک )سیلک V ) وجود دارد ( Young 1965: 70-74 )
مشخصه افق بعدی که با لایه حسنلو IV، گوی تپه A، سیلک B، و گیان I1، مطابقت دارد، تکامل همان ظروف خاکستری – سیاه دوره قبل است.
سفالهای گیان I2-1 با گورستان سیلک B، قابل مقایسه هستند. مشابه سفال شاخص نخودی صیقلی منقوش از طبقه I1 که به سفال نوع لرستان[2] شهرت دارد(Contanau and Ghirshman 1935: 75). از گورستان سیلک B، و مراحل 1 تا 3 تپۀ مرکزی باباجان به دست آمده و گاف آنها را به قرون 9 و 8 ق.م. (دوره آهن II) تاریخگذاری میکند( Goff 1968: 124-125).
در افق سوم یعنی دوره سفالینه نخودی محوطه حسنلو III، زیویه و زندان سلیمان در شمال و دهکده هخامنشی شووش و تخت جمشید و پاسارگاد در جنوب شناسایی شد.
دایسون هم براساس مطالعه دقیق لایهنگاری حسنلو و موادی که از محوطههای ایرانی همزمان با آن بدست آمده، بطور همزمان با کایلر یانگ، درباره وجود سه دوره در تکامل فرهنگ مادی عصرآهن به نتایج مشابهی رسید. وی فقط اصطلاحات دشوار افقهای سفالی کایلر یانگ را کنار گذاشت و به ترتیب آنها را عصرآهن I و II و III نامید. کایلر یانگ نیز این جایگزینی را پذیرفت”(مدودسکایا، 1383: 38-39).
ویژگیهای شاخص عصرآهن ایران
“واندنبرگ براساس موادی که از گورستانها بدست آمده، برای متمایز کردن عصرآهن از دوره قبل از آن، پنج ویژگی برشمرده است، وی مینویسد :
1) در این دوره (عصرآهن) دیگر اجساد در زیر کف خانه ها دفن نمی شدند؛ گورستانهای خارج از محوطه مسکونی ایجاد شد که کمی از استقرارگاه فاصله داشت. بعدها این استقرارگاهها مبدل به مراکز جمعیتی بارودار شد.
2) بطورکلی معمولا گورها سنگی بود (به غیر از خوروین)؛
3) بخش بزرگی از اشیای تدفینی ظروف سفالین بود که با سفالینه های دوره قبل کاملا فرق داشت. این ظروف دیگر منقوش نبوده بلکه به رنگ خاکستری – سیاه بود. ظروف لوله دار شکل مشخصه این دوره است.
4) در گورها به غیر از سفال، اشیای فلزی فراوانی وجود داشت که در ابتدا از جنس مفرغ بودند.
5- مشخصه این دوران ظهور سبک جانورنگاری است (ظروفی به شکل حیوانات – جزئیات اسباب و لوازم خانگی)”(مدودسکایا، 1383 : 39 – 40).
“بر مبناي نظريۀ پويايي فرهنگي عصرآهن ايران، پيدايش و گسترش سنت سفالگري خاكستري- سياه رنگ در اواخر هزارۀ دوم ق.م. نشانۀ مهاجرت مردماني تازه وارد است كه از فراسوي كوهستان قفقاز بزرگ آمده و با گذار از رود ارس در پيرامون درياچۀ اروميه و ديگر صفحات فلات ايران ساكن شده اند” (طلایی، 1373 – 1374 و Dyson, 1965 – Young, 1967).
پی نوشت ها :
[1] لازم به توضیح است که در برخی منابع و کتب که توسط اساتید محترم باستانشناسی ایران تالیف و تدوین گردیده است علیرغم اینکه مرجع و ماخذ مطالب آنها نیز تحقیقات علمی و میدانی دایسون، یانگ و واندنبرگ و سایر باستانشناسان فعال در زمینه عصرآهن ایران بوده است، اما گاهنگاری ارائه شده در متون این دسته اساتید خصوصا در زمینه تاریخ تقریبی عصرآهن I , II تاحدودی مغایر با گاهنگاری دایسون و یانگ می باشد بعنوان مثال طلایی در کتاب «باستانشناسی و هنر و ایران در هزاره اول قبل از میلاد» (1374 : 54-56) مینویسد : “این دوران مهم در تاریخ و باستانشناسی ایران مقطع زمانی 1500 – 500 ق.م. (ظهور امپراتوری هخامنشی) را شامل میشود. تقسیم بندی این دوران طولانی عبارتست از عصرآهن I (1500- 1200 ق.م.)، عصرآهن II (1200- 800 ق.م.)، و عصرآهن III (750- 550 ق.م). به همین منظور در تدوین گاهنگاری عصرآهن ایران، گاهنگاری ارائه شده از سوی دایسون و یانگ را که در کتاب «ایران در عصرآهن 1» مدودسکایا (1383 : 38-39)، ذکر گردیده است، بعنوان مرجع انتخاب کرده و دسته بندی مطالب نوشتار حاضر نیز براساس همین گاهنگاری تنظیم گردیده است.
[2] Genre Luristan
آخرین نظرات