مدیریت

image-admin

صاحب امتیاز و مدیریت :

دکتر رضا صبوری نوجه دهی

Dr. Reza Sabouri Nojah Dehi


موضوعات


عضویت در خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه ، ایمیل خود را وارد نمایید

حکمت و هنر اسلامی

زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
حکمت و هنر اسلامی

چکیده مطلب

حکمت بمعنای فرزانگی و درست کرداری است. به تعبیر دیگر حکمت، دانایی- علم- دانش- دانشمندی- عرفان و یا مجموعه­ای از همه آنهاست. حکمت یعنی حجت برهان قطعی که لازمه اعتقاد است. حکمت علم حق و قرار گرفتن علوم حقیقت و برهان و غایت هرچیزی معنا شده است.       هنر دینی  هنر دینی یک […]

مشروح مطلب

حکمت بمعنای فرزانگی و درست کرداری است. به تعبیر دیگر حکمت، دانایی- علم- دانش- دانشمندی- عرفان و یا مجموعه­ای از همه آنهاست. حکمت یعنی حجت برهان قطعی که لازمه اعتقاد است. حکمت علم حق و قرار گرفتن علوم حقیقت و برهان و غایت هرچیزی معنا شده است.

 

 

17

 

هنر دینی 

هنر دینی یک مفهوم ثابت و قابل اثبات است و آن حضور امری متعالی و یا قدسی است. بررسی تاریخ هنر از قدیمترین دوران بعبارت دیگر از دوره دیرینه­سنگی تا امروز نشان می­دهد هنری که جنبه دینی دارد گاه بصورت تجرید اشکال هندسی و گاه در قالب ناتورآلیستی و زمانی با نمایش نمادین و در قالب رمز و تمثیل و در قالب بیان ایمان و اعتقادات ظاهر شده است. آثار هنری دینی چه بصورت کاربرد جادویی و یا مذهبی یا نیایشی و در ورای گرایش­های دینی در تکمیل پیام­های مذهبی می­باشند. و عینیت زیباشناختی از امر متعالی هستند بنابراین هنر دینی تجربه زیباشناختی از امر قدسی است.

میرچاایلیادن در اینباره می­گوید: “تجلی قدسی عبارتست از ظهور امر متعال یا مقدس از خلال واقعیت مادی” یعنی تجلی چیزی از مرتبه کاملا متفاوت که فراتر از عالم مادی است و در عین حال در اشیایی ظاهر می­شود که جز جدایی ناپذیر و مکمل دنیای طبیعی و خالی از قداست است. با تجلی امر قدسی اشیا و پدیده­ها و رویدادها به مرتبه­ای رازآمیز و فوق­زمینی ارتقا می­یابند.

 

هنر اسلامی

هنر اسلامی مکاشفه­ای است در صور مختلف هستی و در قلمرو شعر، موسیقی، نقاشی، معماری،      مجسمه­سازی و ….. در این مکاشفه آنچه اصل است و اهمیت دارد به تصویر کشیدن قدرت مطلق پروردگار و قربت به یگانه برتر جهان است. بنابراین اتصال انسان به یگانه بی­همتا ذات و جوهر هنر اسلامی است.

 

تاریخ هنر اسلامی

هنر اسلامی هنر ابداع و نوآوری است بررسی تاریخ هنر اسلامی مشکل­تر از بررسی تاریخ و مطالعه علم یا سیاست اسلامی است. برخی از متفکرین اسلامی اعتقاد دارند هنرهای رایج در تمدن اسلامی با واسطه از قرآن کریم یا احادیث نبوی سرچشمه گرفته­اند. اما عده­ای از محققان مستشرق چون بورکهارت برخلاف آن هنر اسلامی را برپایه دینی نمی­دانند. در آغاز ظهور اسلام و حکومت خلفای اموی و عباسی هنرمندان   تمدن­های فتح شده چون معماران، نقاشان، شاعران موجی را در تمدن اسلامی بوجود آوردند که هنر اسلامی را سبب شدند. با این تفاوت که تعارض آن با دستورات دین مبین اسلام کمتر جلوه می­کرد. بنابراین هنر ملل مختلف به نحوی از انحا با پذیرش صورت اسلامی در ساختار هنر اسلامی شرکت کرد.

آثار هنر مادی سرزمین­های مفتوحه اسلامی نظیر معماری، نقاشی، پیکره­تراشی و صنایع متفرقه (تجملی و ضروری) بسیار سریعتر از دیگر هنرها وارد جامعه اسلامی شدند. در قصرها و مساجد تقریبا جمیع هنرها با تاثیر از سبک یونانی- بیزانسی و ایرانی استفاده شده بود. معماران این نوع بناها همان معماران زردشتی یا مسیحی بودند که دین اسلام را حداقل به ظاهر پذیرفتند. علاوه بر این چنین بنظر می­رسد که قبل از اسلام شبه جزیره عربستان به جهت راه ارتباطی بین شرق و غرب تحت تاثیر فرهنگ­های همجوار قرار گرفته بود. و شاید بت­ها و  نقاشی­هایی که داخل کعبه را تزئین می­کردند بدست هنرمندان غیرعرب از جمله هنرمندان بیزانسی فراهم شده بود (در زمان فتح مکه 360 بت­ بصورت پیکره و نقاشی­های دیوار درونی کعبه را تزئین کرده بودند).

بطور کلی پس از آنکه جامعه اسلامی آرامش درونی و برونی یافت در محیط شهری هنر کشورهای مفتوحه هنر بیگانگان چون هنر یونانی و مسیحی و رومی و ایرانی ماده هنر اسلامی قرار گرفت. ذوق اسلامی در ایجاد بناهای اسلامی از عناصر معماری بیزانس و ایرانی فراتر رفت و به خاور دور متوجه شد بدینسان تفکر و تاریخ هنر جهان قبل از اسلام بصورت ماده برای صورت نوعی عالم اسلام درآمد.

 

ممیزات هنراسلامی

روح کلی هنر اسلامی از کلمه الله اکبر باطنی منشا می­گیرد. یعنی حقیقت و باطن هنر اسلامی الله اکبر است فلذا براساس همین حقیقت باطن وجود، صور مختلف هنری در هنر اسلامی و با بن مایه هنر قومی و ملی که در حکم ماده برای صورت بهره گرفته شده است، در هنر اسلامی بوضوح قابل تشخیص است.

ژرژ مارسه خاورشناس فرانسوی در مورد هنر اسلامی می­گوید : “فرض کنیم شما در هنگامه اوقات فراغت مجموعه­ای از عکس­های فراوان را که در اختیار دارید بدون نظم و ترتیب تماشا کنید، در میان آنها    نقاشی­های مصری، پیکرک­های یونانی، آثار چینی و یا نیم برجسته­های هنری مشاهده می­شود. ضمن این تماشا به یک قطعه گچبری مربوط به مسجد قرطبه و همچنین —— صفحه­ای از یک قرآن با تذهیب مصری و آنگاه یک ظرف قلمکاری ایرانی برخورد می­کنیم، در میان این تنوع و تکثر آثار هنری، اگر اندکی با علم هنر آشنا باشیم متوجه می­شویم که بین سه اثر اخیر وجوه اشتراکی وجود دارد، که آنها را به هم مرتبط می­سازد. و این همان روح هنر اسلامی است”.

حقیقت اینست که تعالیم اسلام در کل شئون اسلامی اثر گذاشته است در نتیجه صورتی وحدانی به کل هنر اسلامی بخشیده است. حتما هنرهای باطل هم از این تجلی برکنار نمانده است. بنابراین همه آثار هنری در تمدن اسلامی بنحوی مُهر اسلامی خورده­اند. از سوی دیگر وجود زبان دینی مشترک به این مهم قوت داده است. غلبه وحدت اسلامی در کلیه هنر اسلامی تا آنجا پیش رفته که تمایز هنر دینی و غیر دینی ممکن نیست. و این دقیقا عکس هنر مقدس و غیر مقدس در هنر مسیحیت است که دقیقا در آنجا قابل مشاهده است.

اگرچه معماری مذهبی به جهاتی خلاف صورت و شکل پیدا کرده است ولی بسیاری از فصول و تزئینات معماری درست مطابق با قواعد و اصول است که در مورد ابنیه غیر دینی هم اجرا شده است، از اینرو روحانیت هنر اسلامی در تمام شئونات هنر اسلامی تسری پیدا کرده است و هر یک بنابه نزدیکی یا فاصله به حق صورت روحانی تر یا مادی تر گرفته­اند. هنر اسلامی (قدسی) از الله اکبر نشات گرفته است و از اینرو هنر اسلامی را در همه جا می­توان تشخیص داد و متمایز کرد.

 

قلمرو هنر اسلامی

وسعت و قلمرو هنر اسلامی از آغاز پیدایش تا قیامت را دربرمی­گیرد، در حقیقت آنچه آفریده شده می­تواند مضامین هنری برای هنرمند باشد. تا از طریق آن انسان به رستگاری برسد. بنابراین هر ذره­ای می­تواند مصداقی از مصادیق عرصه رستگاری باشد. بنابراین عرصه و گستره هنراسلامی طیف گسترده­ای را     دربرمی­گیرد و مضامینی چون خیر و شر و نیکی و بدی و دیگر معانی که بیان چگونگی رسیدن به حقیقت مطلق باشد بیشتر مدنظر است. انتخاب موضوع از طبیعت همواره مورد نظر است، در بیان کل هنراسلامی عرصه نمایش زشتی­ها، ظلم­ها، دروغ­ها، تجاوزها، جنگ­ها، خوبی­ها، راستی­ها، عدل و انصاف، و ….. راه رستگاری را می­پیماید. بنابراین هنرمند اسلامی به وسعت تمام آنچه در جهان است موضوعاتی را می­تواند به دلخواه انتخاب کند تا از طریق آن به رستگاری برسد. در حقیقت هنر اسلامی تجسم و نمایش رستگاری است که عالم محسوس و معقول را دربرمی­گیرد. قلمرو رستگاری بشر سترگ است ضمن آنکه رستگاری در نهایت تجربه­ای روحانی و قدسی در کل مذهبی است. اگرچه از مسیری چون شادی­ها، مصائب، زشتی و زیبایی گذشته باشد و در معنا اقرار به یگانگی و و حدانیت خداست “قولو لا اله الا الله تفلحوا  بگویید بجز آن یگانه بی­همتا خدای دیگری وجود ندارد تا رستگار شوید”.

در کل قلمرو هنر اسلامی، کل جهان هستی است. از روح تا طبیعت و هر آنچه مورد توجه هنرمند قرار    می­گیرد و ترسیم می­شود، بصورت تجریدی مطرح می­شوند. اسلیمی، گره­چینی و تذهیب از آن جمله­اند که در تمام عرصه­های هنری استفاده شده­اند. و اغلب کاربرد مذهبی دارند چنانچه در مساجد، مدارس و بقاع متبرکه بکار گرفته شده­اند.

با ظهور اسلام و بسط و گسترش آن در سرزمین­هایی که بعدا حیطه و قلمرو جهان اسلام را تشکیل دادند هنری با کیفیت خاص بوجود آمد که در کل دارای دیدی ویژه و برگرفته از اعتقاد به اصول و مبانی تعالیم اسلام مانند توحید و مخالفت باشرک بود. ضمن آنکه هنرمندان هر بخش جهان اسلام با درنظر داشتن سنت­های گذشته از فرهنگ و تمدن قبل بسیار متاثر بوده و بعضا از بخش­های بهینه آن فرهنگ که     جنبه­های هنری آنان مغایر و متناقض با بینش اعتقادی و ایده­لوژی دین مبین اسلام نبوده استفاده مجددا کرده­اند. بنابراین درخت تنومند فرهنگ و تمدن اسلامی یا کلا هنر اسلامی از تجارب پربار که ریشه در قرون و اعصار و تمدن­های مختلف دارد آبیاری شده است بعبارت واضح فرهنگ و تمدن اسلامی از هر لحاظ دارای زمینه مساعد تغذیه بوده و لذا در کمترین مدت توانسته در کلیه زمینه­های فرهنگی، خصوصا هنری رشد سریع و پرباری داشته باشد بطوریکه که سایه شاخ و برگ­های آن دیگر فرهنگ­ها را هم متاثر کرده است و شاید کمترین فرهنگی بتوان یافت که از فرهنگ غنی اسلام متاثر نشده باشد.

هنر اسلامی در قلمرو وسیع خود بلحاظ داشتن بسترهای مختلف متضمن سبک­های مختلف است که هریک بمناسبت بستر خود از دیگر سبک­ها متمایز بوده و لذا بازشناخت آن شکلی نخواهد بود. ضمن آنکه هریک بیان محیطی و قومی خاص خود باشد. با وجود وجوه مختلف بین سبک­های متفاوت معذالک همه این سبک­ها دارای یک قانون­مندی واحد و همبستگی ریشه­ای بوده که نشات گرفته از ایمانی واحد با نگرشی عرفانی و فلسفی خاص است. البته در هر جامعه نقوش و علائم بطور کلی آثار هنری ویژه و مناسب آن جامعه می­باشد. بنابراین می­توان گفت که در ایجاد و تداوم هنر و فرهنگ اسلامی اقوام مختلفی چون ایرانیان و اعراب و ترکان و مغولان با وجود اختلاف و تفاو­ت­های فرهنگی و تمدنی مختلف شریک بوده و هریک بنحوی در ایجاد فرهنگ و تمدن اسلامی موثر بوده­اند و در کل بنابر اعتقاد اکثر هنرشناسان ایرانیان در رونق و قوام فرهنگ و تمدن اسلامی سهم و شرکت بیشتری داشته­اند البته نقش یونانیان که سهم بسزایی در علوم مختلف مانند فلسفه داشته­اند را نباید نادیده گرفت.

هنر اسلامی بیشتر در خدمت ابنیه مذهبی مانند مساجد و مدارس و زیارتگاه­ها بوده است و از همین رو است که بیشترین فعالیت هنرمندان اسلامی نیز در زمینه­هایی چون گنبد، محراب، شبستان، مناره و منبر       می­بینیم و این توجه در اندک زمانی موجب گردید بناهای ساده مذهبی و قرون اولیه اسلامی گاهی بسیار پرتکلف و خارج از حد متعارف جلوه و نما داشته­اند. رسیدن به این قانون­مندی تقریبا متعاقب جهانگشایی اسلامی بوده است که تقریبا یک قرن ادامه داشته است لذا هنر اسلامی مجموعه­ایست از ذوق و سلیقه مردمانی که به کیش اسلام درآمده و به همین لحاظ فاصله بسیاری با هنر سرزمین عربستان که قاعدتا باید خاستگاه هنر اسلامی باشد، دارد.

ریشه­یابی صحیح و اصولی هنر اسلامی بموجب خصلت وجود خودش یکی از مشکل­ترین و دقیقترین    بخش­های علم باستان­شناسی محسوب می­شود زیرا جهان­بینی خاص واحدی موجب پدید آمدن آن گشته و همین مطلب سبک­شناسی آنرا مشکل و سخت می­نمایاند. ضمن آنکه هنر اسلامی از آن نظر که تاثیر تاریخ ملل مختلف را هم جلوه می­سازد حائز اهمیت است معذالک هنر اسلامی تنها متعلق به هنر یک قوم خاص نیست و در یک زمان و مکان خاص نبوده است و پدید نیامده است. بلکه چکیده ذوق و سلیقه مردمانی است که از حیث جغرافیای طبیعی و نژادی فرهنگ و تمدن متفاوت را دارا بوده­اند.

نزدیکی این ملت­ها بدلیل وحدت ایمانی بوده که موجب پدید آمدن یک همفکری همگانی شده است. از طرفی رواج خط و زبان عربی موجب رابطه فرهنگی ملت­ها با یکدیگر شده است. رواج خط و زبان عربی در جوامع مختلف اسلامی همراه مذهب بزرگترین عامل نزدیکی ملت­ها محسوب می­شود زیرا در اندک مدتی زبان و خط علمی جهان اسلام زبان و خط عربی گردید. که نزدیکی ملت­ها را در خود تدارک دیده بود. از طرفی تشکیل خلافت اسلامی و یکپارچه شدن ممالک اسلامی که یک جهان­بینی واحد از نظر اقتصادی و سیاسی را موجب شده بود پیوند ممالک مختلف یا کلا فرهنگ و تمدن اسلامی را استحکام بیشتری بخشید این پیوند یکی از علل عمده یگانگی اصولی و اتحاد منطقی هنر اسلامی را پدید آورده است. چنانچه اگر انواع هنر و صنایع و ممالک مختلف اسلامی را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم یک هماهنگی بنیادی را در مکاتب و سبک­های مختلف ملاحظه خواهیم کرد که این هماهنگی بنیادی نشات گرفته از فلسفه اسلامی است که یک قاعده کلی برای هنرهای مختلف اسلامی پی­ریزی نموده است و این قاعده کلی که از ایمان به وحدانیت سرچشمه می­گیرد موجب بروز هویت و شخصیت مستقل هنر اسلامی گشته که با دیگر هنرهای ملل غیر اسلامی آشکارا متمایز است.


در ادامه بخوانید: پردازش تصاوير و داده های دورسنجی

تبلیغات

    در اینستاگرام ما را دنبال کنید